جدول جو
جدول جو

معنی بن تلار - جستجوی لغت در جدول جو

بن تلار
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
لک، بن لاک باشد و لکا باز پس مانده بود و در دسته های کارد بکار رود. لک که دسته های کارد بدان سخت کنند. (از حاشیۀ لغت فرس اسدی ص 283). رجوع به دوزه شود
لغت نامه دهخدا
(بُ چِ)
دهی است جزء دهستان آشتیان بخش طرخوران از شهرستان اراک. دارای 406 تن سکنه. آب آنجا از قنات، و محصول آن غلات، انگور، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَلْ لا)
ابوالحسن علی بن سلار، ملقب به ملک العادل سیف الدین و یا ابومنصور علی بن اسحاق، معروف به ابن سلار. وزیر ظافر عبیدی صاحب مصر. اصلاً ایرانی نژاد و از اکراد زراری است. او در رجب 543 ه. ق. بمقام وزارت ارتقا یافت و ابن خلکان گوید در جای دیگر یافتم که ملک ظافر در اوّل نجم الدین ابوالفتح سلیم بن محمد بن مصال را بوزارت گزیده بود و ابن سلار بطلب این مقام در شعبان 544 بقاهره لشکر کشید و ابن مصال چون خبر وصول ابن سلار به اسکندریه شنید به جیزه پناهید و ابن سلار بقاهره درآمد و زمام امور به دست گرفت و ملقب به عادل و امیرالجیوش گردید، ابن مصال جماعتی را از مغاربه و غیر آنان بمقابلۀ ابن سلار تحشید کرد، و عادل به دلاص بحرب وی شد و عساکروی بشکست و ابن مصال را بکشت و سر او بر نیزه کرد وبه بیستم ذی قعده همین سال بقاهره بازگشت و مستمراًتا آنگاه که کشته شد وزارت داشت. ابن سلار مردی شجاع و کاری و مائل به ارباب عقل و صلاح و شافعی مذهب بود. عده ای مساجد بقاهره بساخت و باز ابن خلکان گوید در ظاهر شهر بلبیس مسجدی دیدم که بدو منسوب بود و آنگاه که ابوطاهر احمد سلفی باسکندریه شد و در آنجا اقامت گزید ابن سلار از اکرام او چیزی فرونگذاشت و مدرسه ای بدانجا بنا کرد و تدریس آن باحمد محول داشت و شافعی مذهبان را جز این مدرسه ای در اسکندریه ندیدم. با این همه ابن سلار مردی جائر و ظالم بود چنانکه گویند وقتی که او هنوز فردی سپاهی بود نزد موفق ابوالکرم بن معصوم تنیسی مستوفی دیوان رفت و از غرامتی که بر او نهاده بودند شکایت برد و مناظرۀ آنان دراز کشید، ابوالکرم گفت سخن تو بگوش من فرونشود و او از این گفتار کینۀ موفق بدل گرفت و آنگاه که بوزارت رسید او را دستگیر کرد و فرمان داد میخی طویل در یک گوش او فروکوفتند تا از گوش دیگر سر بیرون کرد و هر بار که او فریاد کرد ابن سلار گفتی اکنون سخن من در گوش تو فروشد وسپس امر داد تا او را بیاویختند. آنگاه که بلاره مادر ابوالفضل عباس بی ابن الفتوح بن یحیی بن تمیم بن معز بن بادیس صنهاجی با پسر خردسال خود از افریقیه بدیار مصر شد عادل مذکور او را بزنی کرد و عباس را چون فرزندی در خانه میداشت. زمانی که این پسر بزرگ شد عادل اورا بجهاد به شام فرستاد و اسامه بن منقذ با او بود، اسامه او را بفریفت و بتطمیع وزارت بکشتن عادل برانگیخت و او چون بازگشت در محرم 548 عادل را در خانه خویش به دست نصر پسر خود در بستر بکشت. ابن خلکان راجعبه پدر علی بن سلار گوید او در خدمت سقمان بن ارتق صاحب قدس بود وقتی که افضل امیرالجیوش، بیت المقدس را ازسقمان بستد گروهی از عساکر سقمان بدو پیوستند که ازجملۀ آنان سلار پدر عادل مذکور بود و افضل او را برکشید و لقب سیف الدوله داد و پسر او عادل را در جملۀصبیان حجر درآورد و صبیان حجر هر یک اسبی و عده ای داشتند که بمحض ارجاع خدمتی بدانان، حاضرالسلاح و مهیای کار بودند مانند داویه و استبار (کذا، و شاید: اسپتار یا اسپدار و یا اسکدار) رفته رفته حافظ خلیفه بر مرتبت او بیفزود تا ولایت اسکندریه بدو داد. و لقب عادل رأس البغل بوده است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 46 هزارگزی جنوب کوهدشت و 46 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 180 تن سکنه، آب آنجا از مادیان رود تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، سیاه چادربافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بن لاد
تصویر بن لاد
آسیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
مع الجهد
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
Tryingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
de manière éprouvée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
برکه ی عمیق
فرهنگ گویش مازندرانی
نپار، ساختمان چوبی که دیوار آن از تنه ی درختان باشد، سکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین اتاق تالار که برای نگهداری گاو بیمار یا گاو پرواری
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرزمین
فرهنگ گویش مازندرانی
از ته تراشیدن، ریشه کن شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در جومه ی شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزهی شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
努力して
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
de manera esforzada
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
утомительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
mühsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
важко
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
trudny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
费力地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
com esforço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
faticosamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
moeizaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
בקושי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
อย่างยากลำบาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
dengan usaha
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
कठिनाई से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
کوشش کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
কঠিনভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
kwa juhudi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
çaba göstererek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با تلاش
تصویر با تلاش
힘겹게
دیکشنری فارسی به کره ای